یاران نکشید تیغ بیباکی را
مهجور مسازید من خاکی را
دشوارتر از بریدن شاهرگ است
تریاک اگر برید تریاکی را.
شرف ( از آنندراج ).
بریدن از تو برنگ بریدن تریاک رسانده است بلب جان ناتوان مرا.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
|| تریاک گذاشتن. ( آنندراج ). ترک کردن استعمال تریاک : یک لطف نمایان تو در حق من این بود
کز وعده تریاک تو تریاک بریدم.
عشرتی ( از آنندراج ).