تریان


معنی انگلیسی:
tray

لغت نامه دهخدا

تریان. [ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) طبقی بود که از بید بافند بر مثال سله. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 327 ). چیزی باشد از شاخ بید بافته بر مثال طبقی. ( حاشیه همین کتاب ). چپینی باشد بر مثال طبقی ازبید. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). طبقی بافته که از شاخ بید بافند. ( صحاح الفرس ). ترنیان. ( فرهنگ جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). طبقی را نیز گویند که از شاخ بید بافند. ( برهان ). طبقی که از شاخه های بید بافند. ( فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). و چپین نیز گویند. ( فرهنگ رشیدی ).چیزی باشد مثال طبقی از شاخ درخت بافند. ( اوبهی ). سبدی که از شاخه های بید سازند. ( ناظم الاطباء ). ترینان. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
بیرون شد پیرزن سوی سبزه
و آورد پژند چیده بر تریان.
اسماعیل رشیدی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 327 ).
برای مطبخت از کشتزار چرخ آرند
بقول بر طبق مه بصورت تریان.
فخری ( از انجمن آرا ).
|| طبق چوبین. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ترنیان و ترینان شود.

تریان. [ ت ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چهار اویماق است که در بخش قره آغاج و شهرستان مراغه و 38 هزارگزی قره آغاج و 27 هزارگزی جنوب شوسه مراغه به میانه قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 113 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غله است.شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است وراه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

ترنیان
( اسم ) ۱- طبق چوبین . ۲- طبقی که از شاخ بید بافند.
دهی از دهستان چهار اویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه و ۳۸ هزار گزی قره آغاج و ۲۷ هزار گزی جنوب شوسه مراغه به میانه قرار دارد کوهستانی و سردسیر است و ۱۱۳ تن سکنه دارد آب آن از رودخانه و محصول آنجا غله است شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است و راه مالرو دارد .

فرهنگ معین

(تَ یا تِ ) (اِ. ) ۱ - طبق چوبین . ۲ - طبقی که از شاخ بید بافند.

فرهنگ عمید

= ترنیان

پیشنهاد کاربران

بپرس