ترکیب شدن


معنی انگلیسی:
combine

مترادف ها

synthesize (فعل)
امیختن، ترکیب کردن، ترکیب شدن، هم گذاری کردن

polymerize (فعل)
پولیمریزه شدن، ترکیب شدن، بسپار شدن

پیشنهاد کاربران

درباره یِ واژه یِ " هَمبودن/همبُو - " به معنای " گرد ( هم ) آمدن، یکی شدن، یکپارچه شدن، متحد شدن، ترکیب شدن" و همچنین پیشنهادِ واژه برایِ " اجتماع:Union":
در زبانِ اوستایی ریشه یِ " بَو:bav" به معنایِ "باشیدن/ شدن:werden" آمده است که ما از آن بنواژه یِ " بودَن" را داریم ( نیاز به یادآوری است که " بَو" دارای معناهای دیگری نیز بوده است که ما در اینجا به آنها کاری نداریم ) .
...
[مشاهده متن کامل]

" بَو" با پیشوندِ " هم" به معنایِ
1 - گرد ( هم ) آمدن ( zusammen kommen )
2 - یکی شدن، یکپارچه شدن، ترکیب شدن، متحد شدن ( sich vereinigen )
بوده است.
( در این باره برای نمونه به وندیداد اوستا ( V. 17. 3 / V. 19. 34 ) یا یَسنا ( Y. 38. 3 ) بنگرید. )
در زبانِ پارسیِ میانه " همبودن ( =هم. بودن ) " با بُن کُنونیِ " هَمبَو:hambav" به معنایِ
1 - یکی/یکپارچه شدن، متحد شدن ( be united )
2 - ترکیب شدن ( be composed )
بوده است. همچنین واژه یِ " هَمبَویشن/ هَمبَویشنیه" را به معنای " اجتماع، اتحاد" داشته ایم.
اکنون ما می خواهیم واژگانِ بالا را به پارسیِ کُنونی برگردانیم:
1 - همبودن ( پارسیِ میانه ) = همبودن ( پارسیِ نوین )
2 - هَمبَو ( پارسیِ میانه ) = هَمبُو ( پارسیِ نوین )
( نکته: ما واژه یِ " بُوَد" را در زبانِ پارسیِ نوین داریم که از " بُو" ( بُن کنونیِ " بودن ) و نشانه سوم شخص " - َ د" ساخته شده است؛پس بُن کنونیِ " بودن"، " بُو:bov" است )
3 - هَمبویشن ( پارسی میانه ) = همبُوِش ( پارسی نوین )
( نکته : پسوندِ نامسازِ " - یشن" در زبانِ پارسی میانه همان پسوندِ " - ِش" در پارسیِ نوین است ) .
4 - هَمبَویشنیه ( پارسیِ میانه ) = هَمبُوِشی ( پارسیِ نوین )
( نکته: پسوندِ " - یه" در زبانِ پارسیِ میانه همان پسوندِ "نامسازِ" - ی" در زبانِ پارسی نوین است. هنگامیکه در زبانِ پارسیِ میانه پسوندِ " - یه" در پَسِ " - یشن" می نشسته، بیانگر " چگونگی و حالت" بوده است و بنابراین واژگانِ دارایِ پسوندِ " - یشنیه" ، " نام" بوده اند، از اینرو کمی با برداشتِ امروزیِ ما از پسوندِ " - ِشی" ناهمسان است. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پس داریم:
1 - اجتماع، اتحاد = "هَمبُوِش/همَبُوِشی"
2 - متحد شدن، ترکیب شدن، یکی و یکپارچه شدن، گرد ( هم ) آمدن = "هَمبودن/هَمبُو - "
نکته: واژه یِ " هَمبُوِش" برابرِ بسیار سزنده ای برای واژه " اجتماع:Union" در دانش ریاضی است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستونهای927 تا 933 از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - ر. 40 و 138 از نبیگ " فرهنگنامه کوچک پهلوی" ( دیوید مک کنزی )

ترکیب شدنترکیب شدن
آمیخته شدن، به هم پیوستن برابر های خوبی هستند.

بپرس