ترکیب از جوهر و عرض

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ترکیب که در فلسفه به معنی «یکی شدن چند چیز» یا «اتحاد امور کثیر» است.
ترکیب در فلسفه به چند گونه، دسته بندی می شود: ۱) تقسیم به حقیقی و اعتباری؛ ۲) تقسیم به عقلی و خارجی؛ ۳) تقسیم به انضمامی و اتحادی. یکی از انواع ترکیبهای موجود در جهان مادی ، ترکیب از جوهر و عرض است. می دانیم که عرض در تحقق خود، نیازمند موضوع و محلی است که این موضوع و محل، جوهر است؛ هنگامی که عرضی در جوهری محقق می شود، ترکیبی از جوهر و عرض پدید آمده است. مانند ترکیب آب با گرمی که آب در اینجا جوهر و گرمی عرضی از اعراض آب (کیفیتی برای آن) محسوب می شود. بدین ترتیب، هرجا که موجودی مادی باشد، با ترکیبی از یک جوهر و عرض روبرو هستیم؛ زیرا هر موجود مادی، دست کم دارای امتداد، مکان و زمان است و امتداد، مکان و زمان، به ترتیب کمیت خاص، کجایی (این) و متی (چه زمانی) را برای آن به همراه می آورند که هر سه از اعراض محسوب می شوند. لذا هر موجود مادی لااقل دارای چند عرض است ولذا مرکب از جوهر و عرض می باشد.
دیدگاه فلاسفه
اما ترکیب از جوهر و عرض از نظر فلاسفه ، هرچند ترکیبی خارجی است (زیرا وجود اجزای آن، در عالم واقع و خارج، از یکدیگر متمایزند) اما ترکیبی حقیقی و اتحادی نیست؛ زیرا ترکیب حقیقی ، ترکیبی است که کل مرکب، وجود و ذاتی مختص به خود (غیر از وجود و ذات مختص به اجزایش) داشته باشد؛ در حالی که وجود یک عرض، هرچند محتاج وجود جوهر است اما غیر از وجود جوهر است؛ زیرا هر دو دارای وجود فی نفسه است و از نظر ماهوی نیز عرض و جوهر دارای ماهیتی تام اند و تنها عرض در تحقق، نیازمند جوهر است. از این رو، عرض و جوهر، هریک دارای وجود و ماهیتی مختص خود می باشند و وجود و ذاتی جداگانه در ازای ترکیب آنها قرار ندارد تا ترکیب آنها حقیقی باشد. چنین اجزایی اتحاد حقیقی نیز نمی توانند داشته باشند. بدین ترتیب، ترکیب جوهر با عرض، ترکیب خارجی اعتباری (مقابل ترکیب حقیقی) و انضمامی (مقابل ترکیب اتحادی) است.

پیشنهاد کاربران

کاربرد جوهر و عَرَض بر روی یا در مورد ارسطو:
اوسیا، سوبستانسیا، سوبستانس، سابستانس ( substance, Substanz, substantia, Ousia ) ، جوهر و یا عنصر در هستی یا وجود ارسطو چه چیزی میتواند باشد که فقط به خود او تعلق داشته و دارد و نه به دیگران؟!.
...
[مشاهده متن کامل]

این پرسش شاید تاکنون از طرف فلاسفه آزاد اندیش و حکیمان دینی مقید و وابسته به معارف وحیانی و حدیثی و روائی آئینی و دینی و حتا از طرف خود ارسطو به این شکل طرح نگردیده بوده باشد. پاسخ فردی خود من به این سوال این است که جوهر یا عنصر یک موجود زنده ی انسانی ( نه نبات و نه حیوان ناطق ) یعنی ارسطو که منحصر بفرد خود وی میباشد، هیچ چیز دیگری نبوده و نمیتواند باشد غیر از نفس مجرد یا منِ وی. حال اگر از من پرسیده شود که نفس مجرد یا منِ ارسطو از چه خمیرمایه ای ساخته یا آفریده شده است؟. جواب من به این پرسش این خواهد بود: از نفس مجرد یا منِ مطلق، واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی و نه از نفس یک موجود خیالی اوهامی تحت نام آدم ملقب به ابوالبشر.
منِ ارسطو به هنگام بسته شدن نطفه ی جسم، کالبد، تن و یا بدن وی در رحم مادر برای اولین بار در این دنیا از پیوند و ترکیب نیمی از منِ پدر و نیمی از منِ مادرش تولید یا آفریده نشده بلکه نفس مجرد یا من او به عنوان فرزند و من های والدین در آفرینش سرمدی، مبدئی، ازلی یا اولیه ی همین طبیعت واقعی یا همین دنیا به شکل این آسمان و زمین بهمراه شش دنیای دیگر به شکل شش آسمان و شش زمین دیگر و هرآنچه که بین آنهاست، در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت بطور همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی یا آسمانی ( به احتمال قریب به یقین یا نزدیک به حقیقت در سن چهل سالگی ) و هرکدام بصورت زوجی ( یعنی مرد و زن خودی ) از نفس مجرد یا منِ مطلق، واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده شده و از اصل جاودانگی برخوردار گردیده اند و پس از آن دیگر مشمول حال میرایی و تولد و مرگ نمی باشند بلکه خواب و بیداری. نفس مجرد یا منِ ارسطو که از جنسیت مردانگی برخوردار بوده و میباشد و خواهد بود، به هنگام بسته شدن نطفه ی تن یا بدن وی از بیرون به آن ملحق نگردیده یا در آن حلول نکرده بلکه در آن مکان بسیار ریز و در آن لحظه بسیار کوتاه زمانی از خواب سنگین، ژرف و شیرین برزخی بیدار گشته است و در طول زندگی دنیوی ارسطو شب و روز بیدار بوده و علت و دلیل روئیا دیدن های وی در طی خواب های شبانه ( یا روزانه ) بیداری نفس مجرد یا منِ وی بوده و نه روح یا روان وی.
از دیدگاه علمی کالبدها، تن ها یا بدن های موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی و غیر زنده از جرم و انرژی و خلاء در قالب اتم ها ساخته شده و میشوند و کلمه ماده اشتباها وارد علم فیزیک و بقیه علوم طبیعی و تجربی گردیده است. مفاهیم یا پدیده های از قبیل ماده، روح، روان و جان غیر قابل پاک کردن یا زدودن و حذف نمودن از ادبیات و زبان و خط انسان میباشند. اما این پدیده ها را میتوان از نو تعریف کرد و وظیفه یا نقش هرکدام را طوری کشف و تعیین نمود که برای هرفرد انسانی به سهولت قابل دریافت و تغذیه و هضم و جذب و فهم و درک باشند بدون تولید مواد زائد از قبیل ابهامات و اوهامات و خرافات.
از دیدگاه فردی من علاوه بر دیدگاه علمی میتوان ماده، روح و روان را یک خمیرمایه ساختاری واحد و یگانه تصور نمود که تثلیثی میباشد، یعنی دارای سه جنبه ی ظهوری یا پیدایشی که غیر قابل تفکیک و جدائی از همند، اما از قابلیت یا استعداد تبدیلات متقابل بهمدیگر برخوردار.
و جان پیوسته ترین بُعد خدای حقیقی و واقعی است و فقط یک نقش را عهده دار میباشد و آن عبارت است از بخشیدن دائمی زندگی به کالبد های تثلیثی مادی - روانی - روحی موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی از لحظه بسته شدن نطفه، مرطوب شدن بذر و پیوند گردهای گل تا لحظه ی خشک شدن و پیری و کهولت و از دست دادن استعداد دریافت حیات یا زندگی از بستر امن، ساکن، پیوسته، تجزیه ناپذیر و فراگیر زندگی بخش جان.
عقل ارسطو یک جوهر یا عنصر مجرد نبوده و در حال حاضر یعنی در لحظه جاودانه حال در یک عالمی تحت عنوان عالم عقول مجرده وجود ندارد بلکه در لحظه ی مرگِ بدن تثلیثی وی بطور کامل مختل گردیده و از کار افتاده است منجمله فهم و حواس و غرایز و خاطره و امیالش.
اما نفس مجرد یا من مذکر یا مردانه وی در لحظه مرگ بدن تثلیثی مادی روانی روحیش در نفس مجرد یا من مطلق، واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی در همانجا به خواب سنگین، ژرف و شیرین فرو رفته و به آزادی کامل رسیده و بموازات آن در طی حالت برزخ در قصر، کاخ یا سرای ملکوتی یا آسمانی خاص و ویژه خویش و در کنار نیمزوج آسمانی جاودانه خودی با جنسیت معکوس تا لحظه ی بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره ( حدود نُه ماه بعد ) در همین دنیا در مداری برتر و کمال یافته تر از حالت فعلی، به کمک حواس، غرایز، احساس، فکر، خیال، تصور، خاطره، فهم و عقل بیکران وی ( خدای حقیقی و واقعی ) از مشاهده و تجربه عشق و زندگی رویائی بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل برخوردار گردیده و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها، گفتارها، رفتارها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی.
شاید مفید، ثمربخش و راهگشا باشد بدانیم که واژه ی فارسی ماده در اعصار دور دست تاریخ فرا باستان از دیدگاه خردمندان گمنام ایرانی به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت و طبیعت نبوده بلکه به شکل《ما ۱۰》 تلفظ و بیان میشده و واژه ی ایده هم یونانی نبوده بلکه ایرانی و به شکل ای ده تلفظ و بیان میشده که مخفف
《این ۱۰》 بوده و واژه دهّر به دو شکل زیر :
ده هر ؛ ده ره.
و پیام آسمانی هفت سین از دیدگاه آن خردمندان و دریافت کنندگان آن به معنای زیر بوده:
هفت سامان یا نظام کل گیتیائی، کیهانی و یا جهانی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های و هرآنچه که بین آنهاست.