ترک برداشتن


معنی انگلیسی:
crack

واژه نامه بختیاریکا

پاسستن

مترادف ها

flaw (فعل)
عیب دار کردن، ترک برداشتن

فارسی به عربی

عیب

پیشنهاد کاربران

مو، موبرداشتن/ورداشتن
لهجه و گویش تهرانی
تَرَک مویی و نازک

بپرس