ترویق

لغت نامه دهخدا

ترویق. [ ت َرْ ] ( ع مص ) صافی کردن شراب. ( تاج المصادر بیهقی ). صافی گردانیدن شراب. ( دهار ). پالودن و روشن و صاف کردن شراب و جز آن. || فروختن چیزی و خریدن بهتر از آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || بالا کردن در قیمت چیزی و نخواستن آن را. || فروهشتن شب تاریکی را. || کمیز کردن مست در جامه خود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

صافی کردن شراب ٠ صافی گردانیدن شراب ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس