ترویت

لغت نامه دهخدا

ترویت. [ ت ِ رَ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان اسفندقه در خبش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 115 هزارگزی جنوب ساردوئیه و ده هزارگزی شمال راه فرعی جیرفت به بافت واقع است و سه تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

ترویة. [ ت َرْ ی َ ] ( ع مص ) سیراب کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( آنندراج ). سیراب گردانیدن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ). || کسی را بر روایت شعر داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بر روایت شعر داشتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ). || در کاری اندیشه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). اندیشه کردن در کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ). اندیشیدن در کار و نگریستن پایان آن را و تعجیل نکردن در جواب. ( منتهی الارب ). و رجوع به تروی شود.

ترویة. [ ت َرْ ی َ ] ( ع اِ ) یوم الترویة، روز هشتم از ماه ذیحجه.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). لانهم کانوا یرتوون فیه من الماء لما بعد او لان ابراهیم ( ع ) کان یتروی و یتفکر فی رؤیاه فیه و فی التاسع عرف و فی العاشر استعمل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) :
وان نارها بین ده رده بر نارون گرد آمده
چون حاجیان گرد آمده در روزگار ترویه.
منوچهری.
بوجعفر منصور فرمان یافت روز سه شنبه پیش از ترویه به روزی. ( تاریخ سیستان ).

فرهنگ فارسی

ده کوچکی است از دهستان اسفندقه در بخش ساردوئی. شهرستان جیرفت ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس