تروز

لغت نامه دهخدا

تروز. [ ت ُ ] ( ع مص ) سخت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). سخت شدن گوشت. ( منتهی الارب ). سخت گردیدن و هنگفت شدن چیزی. ( ناظم الاطباء ). خشک شدن و سخت و محکم شدن چیزی. ( از المنجد ). غلیظ و سخت شدن چیزی. ( از اقرب الموارد ). یقال : ترزاللحم تروزاً؛ صلب. ( اقرب الموارد ). || بسته شدن آب. ( از المنجد ). || افتادن مویهای دم شتر بر اثر بیماری. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

سخت شدن ٠ سخت شدن گوشت ٠ سخت گردیدن و هنگفت شدن چیزی ٠

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

بپرس