تروب

لغت نامه دهخدا

تروب. [ ت َ ] ( ع ص ) مستمند و فقیر، چنانکه گویی به خاک چسبیده است. ( از المنجد ).

فرهنگ فارسی

مستمند و فقیر چنانکه گویی به خاک چسبیده است ٠

پیشنهاد کاربران

تروب در زبان مازندرانی به معنای سوز سرما است

بپرس