ترنگیدن


معنی انگلیسی:
chink, twang, vibrate

لغت نامه دهخدا

ترنگیدن. [ ت ُ رُ / رَ دَ ] ( مص ) صدا و آواز کردن چله کمان و شمشیر و گرز و مانند آن. ( ناظم الاطباء ). صدای رسیدن گرز و شمشیر و جز آن به چیزی :
ز کوب گرز و ترنگیدن حسام بود
فضای معرکه همچون دکان آهنگر.
اثیرالدین امانی ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| ترنم. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

صدای خوردن گرزوشمشیربه سپرومانند آن
صدا و آواز کردن چل. کمان و شمشیر و گرز و مانند آن .

فرهنگ عمید

۱. صدا کردن زهِ کمان هنگام تیر انداختن.
۲. صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن: ز کوب گرز و ترنگیدن حسام بُوَد / فضای معرکه همچون دکان آهنگر (اثیرالدین اومانی: لغت نامه: ترنگیدن ).

پیشنهاد کاربران

بپرس