ترنگان

لغت نامه دهخدا

ترنگان.[ ت ُ رُ / رَ ] ( اِ ) بادرنگبویه و بالنگبویه باشد وترنجان معرب آن است. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). و آن را به عربی مفرح القلب المحزون خوانند. ( برهان ). و رجوع به ترنجان شود.

فرهنگ عمید

= ترنجان

پیشنهاد کاربران

سلام من اب هویج خریدم فاسد بود هیچی نخرید پشیمون میشین

بپرس