فرهنگ اسم ها
معنی: تورنگ، تذرو، قرقاول، ( = تورنگ، قرقاول ) پرندهای از خانوادهی ماکیان با سری که کاکل گوشتی دارد، دم دراز، پر و بال رنگین و درخشان و گوشت لذیذ که انواع گوناگون دارد، خروس صحرایی
برچسب ها: اسم، اسم با ت، اسم دختر، اسم فارسی، اسم پرنده، اسم طبیعت
لغت نامه دهخدا
تراک دل شنود خصم تو ز سینه خویش
چو از کمان تو آید بگوش خصم ترنگ.
فرخی.
از دل و پشت مبارز می برآید صد تراک کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ.
عسجدی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 281 ).
ترنگ تیر و چاکاچاک شمشیر
دریده مغز پیل و زهره ٔشیر.
نظامی.
ترنگ کمانهای بازو شکن بسی خلق را برده از خویشتن.
نظامی.
ترنگ کمان رفته در مغز کوه فشافش کنان تیر بر هر گروه.
نظامی.
کمان جفا می کشی سخت و ترسم گریزان شوی چون ترنگی برآید.
اوحدی.
|| آواز تار به هنگام نواختن ساز. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). آواز تار و رباب و امثال آن. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). مرادف درنگ و ترنگیدن و درنگیدن مصدر آن. ( فرهنگ رشیدی ). و رجوع به ترنگیدن شود : پیش تو آن راست قدر کو شنواندت
پیش ترنگ چغانه لحن ترانه.
ناصرخسرو.
به هنگام آموختن فتنه بودی تو دیوانه سر بر ترنگ چغانه.
ناصرخسرو.
نگشاید نیز چشم و گوشم رنگ قدح و ترنگ تنبور.
ناصرخسرو.
|| صدای رسیدن پیکان تیر و خوردن گرز و شمشیر به جایی. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). || صدای شکستن تیغ. ( از برهان ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اِ ) مطلق زخم باشد خواه زخم شمشیر و کارد و خواه دنبل و امثال آن. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) : ز زخم تبرزین و از بس ترنگ
همی موج خون خاست از دشت جنگ.
فردوسی.
|| غرقاب. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و به زبان هندی موج آب را نامند. ( برهان ) ( جهانگیری ). غرقاب و موج. ( ناظم الاطباء ). || تارک سر. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). تارک سر وفرق سر و میان سر را هم گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) : بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
( اسم ) تذرو قرقاول
خوب و خوش و زیبا و نکو را گویند . خوب و خوش و زیبا . خوش و زیبا .
فرهنگ معین
(تَ رَ ) (اِ. ) ۱ - صدای زه کمان هنگام انداختن تیر، صدای برخورد گُرز و شمشیر و سپر. ۲ - آواز تار و تنبور.
فرهنگ عمید
۲. صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن.
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
ترنگ یک روستا در ایران است که در بخش مرکزی شهرستان شهربابک در استان کرمان واقع شده است. [ ۱]
این روستا در دهستان مدوارات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۶ نفر ( ۸ خانوار ) بوده است. [ ۲]
این روستا در دهستان مدوارات قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۶ نفر ( ۸ خانوار ) بوده است. [ ۲]
wiki: ترنگ
ترنگ (افغانستان). ترنگ ( به لاتین: Tarang ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بدخشان واقع شده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: ترنگ (افغانستان)
پیشنهاد کاربران
terengمیوه کال و نارس قوزه، غوزه، یا پنبه را که هنوز دهان باز نکرده ترنگ میگویند فکر کنم چون بشکل سر چلپاسه یا کلپاسه است ترنگ میگویند زیرا وقتی تازه در پنبه زار از گل بیرون میاد به آن تِلوَسَه میگویند
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
وعزیزان باید بدانند قوزه با پنبه متفاوت است قوزه مصرف تشک و لحاف میشود وپنبه دانه آن هم خوراک دام است ولی پنبه آمریکائی یا فیلستانی مصرف الیاف و نسوج کارخانجات پارچه بافی وکارگاه های قالی بافی است وپنبه دانه آن روغن نباتی و خوراک انسانی است ومغز آن مانند پسته چرب و پرروغن تر از پسته است باید شکر خداوند عزوجل کنیم که این گیاهان مفید در تمام آب و خاک وهوای نیمه خشک بیابانی به عمل میاد و ضمنا درجه حرارت نباید کمتر از پنجاه درجه فارنهایت باشدیا بیست درجه سانتیگراد باشد
تُـرُنـگ
در گویش محلی راوری
به آبشار کوچک� تُرُنگ � میگویند
تُـریـدن یعنی فرو ریختن
، ( هر چیزی که مثل آب فرو بریزد )
حتی به انسانی که خیلی لاغر شده باشد ، به کنایه میگن �تَک تُریده� یعنی فرو ریخته
در گویش محلی راوری
به آبشار کوچک� تُرُنگ � میگویند
تُـریـدن یعنی فرو ریختن
، ( هر چیزی که مثل آب فرو بریزد )
حتی به انسانی که خیلی لاغر شده باشد ، به کنایه میگن �تَک تُریده� یعنی فرو ریخته
ترنج میوه ای است از خانواده مرکبات که امروزه کلمه انگلیسی آن در بین کمردم رواج دارد
تُرنگ به آبشارهای کوچک در مسیر رودخانه می گویند.
تِرنگ به انسان یا حیوانی که زیاد سرحال و چاق است.
تِرنگ به انسان یا حیوانی که زیاد سرحال و چاق است.
ترنگ یا ترنگه درزبان کردی ایلامی به معنای روان شدن اب است ابی که از شنزار بیرون می اید
بیت کردی
خوشال وارجن چویر همساشه/
ترنگه او را خوز دایم له پاشه /
ترجمه
خوش به حال درخت ارجن که همسایه چویر است ( , چویر بوته ای معطر وبزرگ در کوههای زاکرس )
... [مشاهده متن کامل]
ودائم صدای ترنگه آب ( راخوز ) برفاب را میشنود
بیت کردی
خوشال وارجن چویر همساشه/
ترنگه او را خوز دایم له پاشه /
ترجمه
خوش به حال درخت ارجن که همسایه چویر است ( , چویر بوته ای معطر وبزرگ در کوههای زاکرس )
... [مشاهده متن کامل]
ودائم صدای ترنگه آب ( راخوز ) برفاب را میشنود
واژه ی " تِرِنگ" در گویش اسفهانی به چم سفت ( بستن ) است.
ترنگ کردن یا ترنگ بستن.
این واژه با افتادن واج /ر/ به تنگ دگردیس می شود.
ترنگ کردن یا ترنگ بستن.
این واژه با افتادن واج /ر/ به تنگ دگردیس می شود.
معنییش تو همدان یعنی مسخره !!! میگه بابا بیا بریم اینم گرفتتمون به ترنگه یعنی گرفته به مسخره
ترنگ : /torang/ ترنگ ( = تورنگ، قرقاول ) پرندهای از خانوادهی ماکیان با سری که کاکل گوشتی دارد، دُم دراز، پر و بال رنگین و درخشان و گوشت لذیذ که انواع گوناگون دارد، خروس صحرایی، تذرو. اسم ترنگ مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .
ترنگ : : /terang/ ترنگ خوب ، نیکو ، خوش ، زیبا .
ترنگ : : /terang/ ترنگ خوب ، نیکو ، خوش ، زیبا .
سفت و محکم
در شاهنامه و چامسرایانه پارسی پرتقال رو تورنگ نوشتن خواهشمندم برابر میوه پرتفال رو که در شاهنامه ترنگ نوشته پیدا و در این تارنما بگدارید با سپاس