ترمیم کردن


مترادف ترمیم کردن: اصلاح کردن، درست کردن، تعمیر کردن، مرمت کردن، بازسازی کردن ، بهبود بخشیدن

متضاد ترمیم کردن: تخریب کردن

معنی انگلیسی:
rehabilitate, remedy, reshuffle, to reshuffle, to amend

مترادف ها

amend (فعل)
اصلاح کردن، بهتر کردن، بهبودی یافتن، ترمیم کردن

reform (فعل)
ترمیم کردن، بهسازی کردن

rehabilitate (فعل)
ترمیم کردن، دوباره ساختن، نوتوان کردن، توانبخشی کردن، دارای امتیازات اولیه کردن، تجدید اسکان کردن، اعاده حیثیت کردن، بحال نخست برگرداندن

restore (فعل)
ترمیم کردن، پس دادن، تعمیر کردن، اعاده دادن، به حال اول برگرداندن، اعاده کردن، مسترد داشتن، باز دادن

فارسی به عربی

اعد , عدل

پیشنهاد کاربران

بپرس