ترمیل. [ ت َ ] ( ع مص ) بافتن یا باریک بافتن بوریا را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). باریک بافتن بافته را. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || خون آلود کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). زبون و آلوده و آلوده بخون و ناچیز گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || ناسره کردن سخن را. ( از المنجد ). تزییف کلام. ( اقرب الموارد ). || رمل بر خط پاشیدن. ( از المنجد ). ریگ پاشیدن نویسنده بر نوشته خود تا مرکب آن خشک شود. واین از لغات مولده است. ( از اقرب الموارد ). || آلوده شدن تیر به خون. ( از اقرب الموارد ). آلوده شدن جامه به خون. ( از المنجد ). || ارمله گردیدن زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بی شوی شدن زن با مرگ شوهر. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). ترمیل. [ ت ِ ] ( اِخ ) نام قدیمی مردم کی لیکیه که اصلاً از جزیره کریت بودند. و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 740 و 741 ولیکیها و هی پاخیان شود.
فرهنگ فارسی
نام قدیمی مردم کی لیکیه که اصلا از جزیر. کریت بودند .