ترمش

لغت نامه دهخدا

ترمش. [ ت ِ م ِ ] ( اِ ) غلاف باقلا و خرنوب. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تُرمُس شود.

ترمش. [ ت ُ م ُ ] ( اِ ) بمعنی... ترمس است که گیاهی باشد ترش مزه که در آشها کنند. ( از برهان ) ( از آنندراج ). گیاهی ترش مزه که ترمس نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).

ترمش. [ ت َ / ت ُ م ُ ] ( اِ ) باقلای مصری. ( از انجمن آرا ). باقلای قبطی. باقلای نبطی. باقلای شامی. باقلای مصری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به ترمس [ ت َ / ت ُ م ُ ] شود.

فرهنگ فارسی

باقلای مصری . باقلای قبطی . باقلای نبطی باقلای شامی . باقلای مصری .

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ترمشترمشترمشترمش

بپرس