ترمش

لغت نامه دهخدا

ترمش. [ ت ِ م ِ ] ( اِ ) غلاف باقلا و خرنوب. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تُرمُس شود.

ترمش. [ ت ُ م ُ ] ( اِ ) بمعنی... ترمس است که گیاهی باشد ترش مزه که در آشها کنند. ( از برهان ) ( از آنندراج ). گیاهی ترش مزه که ترمس نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).

ترمش. [ ت َ / ت ُ م ُ ] ( اِ ) باقلای مصری. ( از انجمن آرا ). باقلای قبطی. باقلای نبطی. باقلای شامی. باقلای مصری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به ترمس [ ت َ / ت ُ م ُ ] شود.

فرهنگ فارسی

باقلای مصری . باقلای قبطی . باقلای نبطی باقلای شامی . باقلای مصری .

پیشنهاد کاربران

بپرس