ترم

/term/

برابر پارسی: دوره، دورک

معنی انگلیسی:
term, quarter

لغت نامه دهخدا

ترم. [ ت َ رَ ] ( ع مص ) درد کردن گذرگاه سرگین است. ( شرح قاموس ). || ( ع اِ ) وجعالخوران . ( تاج العروس ). وجعالخوران الدبر و این بیماریی است که شتر میگیرد. ( از متن اللغة ).دردی که در کون حیوان عارض می شود. ( ناظم الاطباء ).

ترم. [ ت َ ] ( ع اِ ) تُرم. تُرمَه. نشیمن گاه . ( دزی ج 1 ص 146 ).

ترم. [ ت ُ ] ( ع اِ ) ترم. رجوع به ترم و ترمه ( نشیمنگاه ) شود.

ترم. [ ت َ ] ( اِ ) آن بخار که مانند ابر بود لکن بیشتر به زمین نزدیک باشد و آن مثل دود است که هوا را تاریک گرداند و آنرا ترم تژ و تروتژ نیز گویند. به تازیش ضباب خوانند. ( شرفنامه منیری ). بخار و نژم. ( ناظم الاطباء ). مصحف نزم و نژم. ( برهان قاطع چ معین ). رجوع به نزم و نژم شود. در تداول گناباد خراسان نیز کلمه نِزم بهمین معنی بکار رود.

ترم. [ ] ( اِ ) نوعی است از انواع تره ها و از سیسنبر تیزتر است. ( از ترجمه صیدنه ).

ترم. [ ت َ رِ ] ( اِ ) ظاهراً لقبی عام است چون قاآن و ایلخان و اتابیک ، نوعی از شاهان و امرای ترک را. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : خطاب به عنوانی است برای تگینان و فرزندان افراسیاب از خاتونان و جز ایشان و بر غیر پادشاهان خاقانیه اطلاق نکنند. ( دیوان لغات ترک چ استانبول ص 331 ).
ز سرسنی و طراز است مادر و پدرت
مگر نبیره خان و نواده ترمی.
حقوری.

ترم. [ ت َ ] ( اِخ ) نصر گوید نام قدیمی اُوال است به بحرین. ( از معجم البلدان ).

ترم. [ ت ِ ] ( اِخ ) یکی از خدایان اساطیری روم و محافظ مرزها است و آنرا با مجسمه نیم تنه ای که غالباً بی دست بود بر بالای ستونی از سنگ نشان میدادند.

ترم. [ ت ِ ] ( اِخ ) نام باستانی سالونیک امروزی. رجوع به سالونیک و ایران باستان ج 1 ص 715، 752 و 770 شود.

ترم. [ ت ِ ] ( اِخ ) صاحب منصب نظامی فرانسه که بسال 1482 م. در «کوزران » متولد شد و در سال 1554 م. از «پارم » در مقابل قشون امپراطوری آلمان دفاع کرد و در سال 1562 م. درگذشت.

ترم. [ رُ ] ( اِخ ) دریانورد هلندی است که بسال 1597 م. در بریل متولد شد و در 1639 م. اسپانیولی ها را در جنگ دون شکست داد و بسال 1653 درگذشت.

ترم. [ رُ ] ( اِخ ) فرزند مارتین ترم دریانورد سابق الذکر که به سال 1629 م. متولد شد و با انگلیسیها و اسپانیولی ها جنگید و پیروز شد.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

آخر، نهایت، پایان، سرانجام، مهلت، مدت، موعد
طرم نامی است که اهل محل به ناحیه کبیره در جبال مشرف بر قزوین در بلاد دهند .

فرهنگ معین

(تِ ) [ انگ . ] (اِ. ) هر یک از تقسیمات یک دورة تحصیلی که زمان آن مشخص باشد.

فرهنگ عمید

مدت زمان معینی از یک دورۀ آموزشی که در آن دروس معینی آموزش داده شود، نیم سال.
واحد اندازه گیری حرارت در صنعت تولید گاز.

گویش مازنی

/terem/ از توابع کلیجان رستاق ساری & کپک – کپک زدن - بوی خاک ۳گیاهی دارویی که آن را خشک کرده همراه با نبات ساییده و مصرف کنند و برای مداوای درد کلیه، دل درد و بی خوابی کودک مفید است

دانشنامه عمومی

ترم (مجارستان). ترم ( به مجاری: Terem ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در سابولچ - ساتمار - برگ واقع شده است. [ ۱] ترم ۴۹٫۵۱ کیلومتر مربع مساحت و ۶۹۸ نفر جمعیت دارد.
عکس ترم (مجارستان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تِرْم (therm)
یکای انرژی، برابر ۱۰۵ یکای گرمایی بریتانیا، و معادل ۱۰۸×۱.۰۵۵ ژول. این یکا کاربرد علمی چندانی ندارد.

پیشنهاد کاربران

مزار ، قبر ، خاک گور
ترم بافتحه ت و سکون ر، خاک گور ، مزار جایگاه ابدی
ترم بافتحه ت، به معنی قبر یا خاک گور
تَرم ( tarm ) زمان زیادیه که برابر واژه term بکار میره
ترم ( Terminus ، ج Termini ) ( فلسفه: ) مفهوم
واژه تخصصی، اصطلاح،
تِرِم ( Terem ) در گیلکی به اکلیل کوهی یا همون رُزماری گفته میشه
تِرِم در زبان گیلکی به اکلیل کوهی یا همون گیاه رُزماری گفته میشه
نیمسال

واژگام زیم و دورک برابر تِرم هستند
برابر های پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو
چینش

بپرس