ترقیم


مترادف ترقیم: تحریر، کتابت، نگارش، نگاشتن، نوشتن

متضاد ترقیم: تقریر

لغت نامه دهخدا

ترقیم. [ ت َ ] ( ع مص ) مخطط بافتن جامه را و خطدار کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || کتابت کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نوشتن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || آراستن خط و نقطه نهادن تا واضح گردد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( ازالمنجد ). || نزدیک با هم نمودن سطور را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || داغ کردن شتر را. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

فرهنگ فارسی

رقم زدن، خ کشیدن، طنوشتن
( مصدر ) ۱- نوشتن خط نوشتن . ۲- خط کشیدن رقم زدن . جمع :ترقیمات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) نوشتن ، خط نوشتن .

فرهنگ عمید

۱. خط کشیدن.
۲. خط نوشتن.
۳. [قدیمی] نقطه گذاری کلمات برای آسان تر خوانده شدن.

پیشنهاد کاربران

رقم خوردن
رقم افتادن
رقم زدن
چگونه با پذیرش آنچه اتفاق می افتد، بهترین را رقم بزنیم؟
اتفاقات حدسی رقم خواهد افتاد!
. . .
بجای "رَقَم" بهتر از "رُغم" استفاده شود؛ چون عربی هست ومفهومی بهتری دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

اگه فارسی بنویسیم بهتر از واژه:
پدید
رخ
آور
سپری
بایسته
ناگزیر
بی گمان
. . .
بهره ببرید.

بپرس