ترقیط. [ ت َ] ( ع مص ) آب پاشیدن بر جامه ، چنانکه نقطه ها از آب بر آن پدید آید. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح بدیع ) صاحب نفائس الفنون در فصاحت لفظی آرد:... هفدهم ، ترقیط، و این عبارت است از آنکه کلماتی بیارندکه یک حرف از آن منقوط باشد و یکی عاطل ، و آن کلمات را رقطا خوانند چنانکه حریری گفته... و از پارسی :
غمزه ٔشوخ آن صنم خسته بهزل جان من.( مقاله اولی در علوم ادبی ص 46 ).