ترفه


مترادف ترفه: آسایش، تن آسانی، آسودن، رفاه، رفاه زدگی، اسایش داشتن، آسوده بودن، در رفاه بودن

لغت نامه دهخدا

ترفه. [ ت َ رَف ْ ف ُه ْ ] ( ع مص ) آسودگی و دولتمندی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). برآسوده و تن آسان شدن. ( ناظم الاطباء ). استراحت و تنعم. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) : و تمتع و ترفه بغایت کشیده و راهها ایمن و فتنه ساکن شده. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

دررفاه و آسای بودن، آسودگی وتن آسایی
۱-( مصدر ) آسودن در رفاه بودن آسایش داشتن . ۲-( اسم ) تن آسایی آسایش . جمع : ترفهات .
آسودگی و دولتمندی . بر آسوده و تن آسان شدن . استراحت و تنعم .

فرهنگ معین

(تَ رَ فُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) آسایش داشتن .

فرهنگ عمید

۱. در رفاه و آسایش بودن.
۲. آسودگی و تن آسانی.

پیشنهاد کاربران

تَرَفُه
این واژه پارسی و اربی شده و همریشه با :
انگلیسی :troop
آلمانی : Trupp
آلمانی : Dorf = دِه ، دهکده ، دهات ، روستا ، قریه
《 تَرفه ، رفاه و آسایشی ست، در جایی که کسی ایستا و ساکن می شود و آن روستا است و به مینه گروه ی ارتشی نامیده شدن این گونه بوده که برزگران و کشاورزان و دامداران روستایی را که نشیننده ی روستا بودند را برای جنگیدن یا پدافندیدن به سربازی می گماردند. 》
...
[مشاهده متن کامل]

شاید واژه ی طَرَف یا اَطرافی هم با تَرفه و troop هم خاستگاه باشند .

بپرس