ترفه
مترادف ترفه: آسایش، تن آسانی، آسودن، رفاه، رفاه زدگی، اسایش داشتن، آسوده بودن، در رفاه بودن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱-( مصدر ) آسودن در رفاه بودن آسایش داشتن . ۲-( اسم ) تن آسایی آسایش . جمع : ترفهات .
آسودگی و دولتمندی . بر آسوده و تن آسان شدن . استراحت و تنعم .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آسودگی و تن آسانی.
پیشنهاد کاربران
تَرَفُه
این واژه پارسی و اربی شده و همریشه با :
انگلیسی :troop
آلمانی : Trupp
آلمانی : Dorf = دِه ، دهکده ، دهات ، روستا ، قریه
《 تَرفه ، رفاه و آسایشی ست، در جایی که کسی ایستا و ساکن می شود و آن روستا است و به مینه گروه ی ارتشی نامیده شدن این گونه بوده که برزگران و کشاورزان و دامداران روستایی را که نشیننده ی روستا بودند را برای جنگیدن یا پدافندیدن به سربازی می گماردند. 》
... [مشاهده متن کامل]
شاید واژه ی طَرَف یا اَطرافی هم با تَرفه و troop هم خاستگاه باشند .
این واژه پارسی و اربی شده و همریشه با :
انگلیسی :troop
آلمانی : Trupp
آلمانی : Dorf = دِه ، دهکده ، دهات ، روستا ، قریه
《 تَرفه ، رفاه و آسایشی ست، در جایی که کسی ایستا و ساکن می شود و آن روستا است و به مینه گروه ی ارتشی نامیده شدن این گونه بوده که برزگران و کشاورزان و دامداران روستایی را که نشیننده ی روستا بودند را برای جنگیدن یا پدافندیدن به سربازی می گماردند. 》
... [مشاهده متن کامل]
شاید واژه ی طَرَف یا اَطرافی هم با تَرفه و troop هم خاستگاه باشند .