هیچ ندانم بچه شغل اندری
ترف همی غنچه کنی یا شکر.
ابوالعباس عباسی.
و دوش نامه رسیدم یکی زخواجه نصیرمیان نامه همه ترف و غوره و غنجال.
ابوالعباس عباسی.
جز از ترف و شیرین نبودی خورش فزونیش روغن بدی پرورش.
فردوسی.
ز شیراز و از ترف سیصدهزارشتروار بود اندر آن کوهسار.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2183 ).
ترفت از دست مده بر طمع قند کسان ترف خود خوش خور و از طَمْع مَبَر گاز به قند.
ناصرخسرو.
و نوشادر سوده ، گر با رخبین ،گر با ترف بسرشند و اندر بن زفان ، همی مالند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).ما و همین دوغبا و ترف و ترینه
پخته امروز یا ز باقی دینه.
( اسرار التوحید ).
تشبیب این قصیده ترفند و ترف طعم مخلص به مدح او شد و شد طعم ترف قند.
سوزنی ( از انجمن آرا ).
بشعر ترفند از ترف بودم و رخبین بپند و حکمت اکنون چو شکّر و قندم.
سوزنی.
- ترش نشدن ترف کسی ؛ تعبیری یا مثلی است بمعنی به مراد نرسیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : ترف عدو ترش نشود زآنکه بخت او
گاویست نیک شیر ولیکن لگدزنست.
انوری.
|| کشک سفید وپنیر خشک را نیز گویند. ( برهان ). پنیر و جغرات خشک... صاحب برهان قاطع نوشته که نان خورشی است که از جغرات می پزند. ( غیاث اللغات ). و رجوع به تُرْب و تربک وتربه شود.بیشتر بخوانید ...