ترغان

لغت نامه دهخدا

ترغان. [ ت ُ ] ( اِ ) دلیل و رهبر و آنکه راه را هویدا می کند. ( ناظم الاطباء ). رهبر که بعربی دلیل باشد. ( لسان العجم شعوری ج 1 ورق 307 ب ). || باج و خراج. ( ناظم الاطباء ). باج. ( لسان العجم ایضاً ).

پیشنهاد کاربران

بپرس