ترعیظ. [ ت َ ] ( ع مص ) سست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || برانگیختن و شتابانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شتابانیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). از اضداد است. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || جنبانیدن میخ تا برکنند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || جنبانیدن انگشتان تا درد آن معلوم شود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). حرکت دادن انگشتان تا ببینند آیا باکی دارد یا نه. ( از اقرب الموارد ).