ترعیب


مترادف ترعیب: تخویف، تهدید، وعید، ترساندن، هراساندن

متضاد ترعیب: تشویق، تهییج

لغت نامه دهخدا

ترعیب. [ ت َ ] ( ع مص ) ترسانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): رعبته ترعیباً فرعب رعباً. یعنی ترسانیدم او را پس ترسید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بریدن کوهان و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || راست و نیکو کردن جای پیکان نشاندن تیر را. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || بانگ بلند کردن کبوتر. ( از اقرب الموارد ): عندی حمام له تطریب و الترعیب ؛ ای هدیر شدید. ( اقرب الموارد ). || پر کردن ظرف. ( از المنجد ).

ترعیب. [ ت ِ ] ( ع اِ ) ج ِ ترعیبة. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ترعیبة شود.

فرهنگ فارسی

ترسانیدن
جمع ترعیبه .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ترساندن .

فرهنگ عمید

ترسانیدن.

پیشنهاد کاربران

نهیب دادن ؛ ترساندن :
خوفم مده که سلمان از غم ترا بسوزم
پروانه را ز آتش دادن نهیب تا کی.
سلمان ( از آنندراج ) .
در هراس افکندن
در هراسم افکندی= هراسم دادی

بپرس