ترعی

لغت نامه دهخدا

ترعی. [ ت َ رَع ْ عی ] ( ع مص ) چریدن ستور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). ترعت الماشیة و ارتعت ترعیاً و ارتعاء. ( از اقرب الموارد ).

ترعی.[ ت ِ عی ی ] ( ع ص ) مرد نیکو چراننده و نیکو سیاست کننده شتران. یا آن که شتربانی پیشه او و پیشه پدران اوست. ( منتهی الارب ). رجل ترعایة. ( ناظم الاطباء ). تِرعْایة. تراعیة [ ت ِ / ت ُ ی َ ]. نیکو چراننده شتر. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ترعایة و ترعیة شود.

فرهنگ فارسی

مرد نیکو چراننده و نیکو سیاست کننده شتران یا آنکه شتربانی پیشه او و پیشه پدران اوست رجل ترعایه ترعیه و تراعیه نیکو چراننده شتر .

پیشنهاد کاربران

بپرس