ترعث. [ ت َ رَع ْ ع ُ ] ( ع مص ) گوشواردرکردن. ( تاج المصادر بیهقی ). گوشوار در گوش کردن. ( زوزنی ) ( آنندراج ). باگوشواره شدن زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ). تقرط. ( اقرب الموارد ).