ترصد


مترادف ترصد: انتظار، چشم داشت، پاس، مراقبت، نگهبانی، کمین، انتظارکشیدن، مراقب بودن

معنی انگلیسی:
vigilance, lying in wait, observation, expectation

لغت نامه دهخدا

ترصد. [ ت َ رَص ْ ص ُ ] ( ع مص ) چشم داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ترقب. ( المنجد ). چشم داشتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

انتظارداشتن، مراقب بودن، چشمداشت، نگاهبانی
۱- ( مصدر ) چشم داشتن انتظار داشتن . ۲- نگاهبان شدن پاس داشتن مراقب بودن .۳- ( اسم ) چشم داشت انتظار. ۴- نگاهبانی مراقبت . جمع : ترصدات .

فرهنگ معین

(تَ رَ صُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - چشم داشتن . ۲ - مراقب بودن .

فرهنگ عمید

۱. انتظار داشتن.
۲. به کسی یا چیزی چشم دوختن و آن را زیر نظر داشتن، مراقب بودن.
۳. چشمداشت.
۴. نگهبانی.

پیشنهاد کاربران

بپرس