ترصد
مترادف ترصد: انتظار، چشم داشت، پاس، مراقبت، نگهبانی، کمین، انتظارکشیدن، مراقب بودن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) چشم داشتن انتظار داشتن . ۲- نگاهبان شدن پاس داشتن مراقب بودن .۳- ( اسم ) چشم داشت انتظار. ۴- نگاهبانی مراقبت . جمع : ترصدات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. به کسی یا چیزی چشم دوختن و آن را زیر نظر داشتن، مراقب بودن.
۳. چشمداشت.
۴. نگهبانی.
پیشنهاد کاربران
انتظار و چشم داشت و رصد