ترشرو شدن. [ ت ُ/ ت ُ رُ رو ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بدخلق شدن. گرفته روی شدن. خشمگین شدن. آزرده و اندوهگین شدن : همنشینی کو ترشرو شد ز من هست خوشتر از جبین او قفا.
مولوی.
فرهنگ فارسی
بدخلق شدن گرفته روی شدن خشمگین شدن آزرده و اندوهگین شدن .
پیشنهاد کاربران
گره بر ابرو انداختن . [ گ ِ رِه ْ ب َ اَ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) ترش رو شدن . عبوس گشتن : گره ز ناز بر آن ابروی دوتا انداخت بکار ما گرهی ز آن گره گشا انداخت . درویش واله هروی .