ترشاندن

لغت نامه دهخدا

ترشاندن. [ ت ُ / ت ُ رُ دَ ] ( مص ) ترشانیدن. احماض. ترش کردن چیزی را. رجوع به ترش شود.

پیشنهاد کاربران

به فتح ت - تراوشاندن - پاشیدن - افشاندن - ترشح کردن - ترشا کردن - ترفشاندن یا تروشاندن یا تراوشاندن پاشیدن هر چیز تر است به دیگری یا به جایی
ترشح باید معرب ترشا باشد که از ریشه تراوش پارسی است و در گویش شیرازی ترشا بر وزن همه جا گفته میشود

بپرس