ترش لگامی کردن. [ ت ُ / ت ُ رُ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) توسنی کردن. بدلگامی کردن. سرکشی کردن : باوی [ اسب ] به چربی گوی و رخساره او بمال تا بر دست تو خو کند، آنگه پاره ای نمک اندر دست بده تا بخوردو مزه یابد و خو کند و ترش لگامی نکند. ( فرسنامه ).
فرهنگ فارسی
توسنی کردن بد لگامی کردن سرکشی کردن : با وی به چربی گوی و رخساره او بمال تا بر دست تو خو کند آنگه پاره نمک اندر دست بده تا بخورد و مزه یابد و ترش لگامی نکند .