ترش رخساره. [ ت ُ / ت ُ رُ رُ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) ترشرو. ( مجموعه مترادفات ). ترشروی : ملک را بود زنگی پاسبانی ترش رخساره ای کج مج زبانی.امیرخسرو ( از آنندراج ).و رجوع به ترشرو و ترشروی شود.