ترسیل. [ ت َ ] ( ع مص ) بسیارشیر گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بسیاررِسْل گردیدن قوم. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). یعنی شیر مواشی آنان ( قوم ) فراوان شدن. ( از متن اللغة ). || هموار و آرمیده و پیدا خواندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). ترتیل و تأنی در قرائت. رجوع به ترتیل شود. || شیر دادن شتر بچگان را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ). شیر دادن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
بسیار شیر گردیدن گردیدن قوم یعنی شیر مواشی آنان فراوان شدن یا هموار و آرمیده و پیدا خواندن ترتیل و تانی در قرائت یا شیر دادن شتر بچگان را شیر دادن .