ترسنده

/tarsande/

مترادف ترسنده: بددل، بزدل، ترسو، خایف، کم دل، متوحش، هراسان

متضاد ترسنده: نترس، بی پروا

معنی انگلیسی:
(one) who fears

لغت نامه دهخدا

ترسنده. [ ت َ س َ دَ / دِ ] ( نف ) آنکه ترس و خوف دارد. ( از ناظم الاطباء ). خائف. ترسکار : گفتند چونست که ما هیچ ترسنده نمی بینیم ، گفت اگر شما ترسنده بودی... ( تذکرةالاولیاء عطار ). || جبان و کم جرئت. ( ناظم الاطباء ) :
ز دانا بود شاه با ترس و باک
ز ترسنده مردم برآید هلاک.
فردوسی.
بترسید شیروی و ترسنده بود
که در چنگ ایشان یکی بنده بود.
فردوسی.
کند هر یک آیین ترس آشکار
نیاید ز ترسندگان هیچ کار.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کسی که بترسد خایف .

فرهنگ عمید

کسی که از چیزی بترسد.

مترادف ها

afraid (صفت)
ترسیده، هراسان، ترسان، متوحش، سراسیمه، ترسنده

فارسی به عربی

خائف

پیشنهاد کاربران

بیمناک
بیم بر. [ بی ب َ ] ( نف مرکب ) خائف و ترسنده . ( آنندراج ) ( بهار عجم ) . بیم برنده و ترسنده . ( ناظم الاطباء ) . || ( ص مرکب ) بها و قیمت ( و وجه آن بر مؤلف معلوم نیست ) . ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) .

بپرس