ترس وتنفر در لاس وگاس ( به انگلیسی: Fear and Loathing in Las Vegas 1998 ) اقتباسی در ژانر درام - کمدی سیاه از رمان هانتراستاکتون تامپسون با نام ترس و تنفر در لاس وگاس: سفری سرکشانه به قلب رویای آمریکایی ( ۱۹۷۱ ) است، که در آن بازیگرانی چون جانی دپ در نقش رائول دوک و بنیسیو دل تورو در نقش دکتر گونزو به ایفای نقش می پردازند.
در سال ۱۹۷۱ رائول دوک و دکتر گونزو در حالِ رانندگیِ در کویرِ نوادا هستند؛ دوک تحت تاثیرِ مسکالین، از ازدحامِ خفاش های غول پیکر در بالای سرش شکایت، و مخدراتی که همراهش است را فهرست می کند. آنها مفت سوارِ جوانی را در مسیر سوار می کنند و درباره ی ماموریت شان به او می گویند: دوک با مجله ای برای پوشش دادنِ مسابقه ی موتورسواری "مینتِ چهارصد" در لاس وگاس قرار داد بسته است. آنها برای این سفر به قدر افراطی مخدر خریده و همچنین شورلت ایمپالایِ کروکی هم کرایه کرده اند. مفت سوار با دیدنِ حالات و رفتارهای آنها پا به فرار می گذارد و گونزو یک ورقِ کامل ال اس دی به دوک می دهد و به او می گوید شانسِ ضعیفی دارند که تا قبل از اثر کردنِ مواد، به مقصد برسند؛ تا آنها با تمام سرعت به سمتِ وگاس برانند؛ قبل از آنکه مفت سوار بتواند به پلیس چیزی بگوید. همان موقعه است که کم کم دردسرها یقه شان را می چسبد؛ دوک خراب و در کشاکشِ با اتفاقاتِ سفرش است، و آن را به طرزِ عجیب وغریب و بی باکانه ای در جلویِ پذیرشِ هتل نشان می دهد، که در هپروت متصدی را یک مارماهی رنگین و تمامِ مشتریانِ بار را مارمولک هایی میگسار می بیند.
روز بعد دوک به مسابقه می رسد و همراه با عکاسش لیسردا، زمینِ مسابقه را دنبال می کنند. دوک علقش را از دست می دهد و توهم می زند که آنها در میدان جنگ هستند؛ بنابراین لیسردا را اخراج می کند و به هتل بر می گردد. آنها پس از مصرفِ مقدار بیشتری مسکالین، و همچنین استنشاقِ اتر، به کازینوی سیرکوس سیرکوس لاس وگاس می روند اما طولی نمی کشد که به دلیلِ حس ترسی که به گونزو دست می دهد، از آنجا بیرون می آیند و به هتل بر می گردند و دوک، گونزو را به حالِ خودش رها می کند و می رود تا در قمارِ شش چرخِ بزرگ، شانش را امتحان می کند. وقتی که بر می گردد گونزو را می بیند که مانندِ سفینه ای در فضایِ ال اس دی، درحالی که اتاق را به کثافت کشانده، با لباس در وان نشسته است و تقلا می کند دستگاه پخش نوار را، برای اینکه بهتر صدای موزیک را بشنود همراهِ خودش داخل آب بکشد. او به دوک التماس می کند که وقتی نوار به اوجِ اهنگ خرگوش سفید رسید، دستگاه را درون آب پرت کند؛ دوک می پذیرد، اما بجای پرت کردن دستگاه، چند گریپ فرود به سمت کله ی او پرت می کند تا مجالی برای فرار و قفل کردن در و زندانی کردنِ او، پیدا کند. دوک سعی می کند تا خاطراتش از فرهنگِ هیپی ها را بنویسد و به یاد سان فرانسیسکو که ال اس ادی از آستین یکی از هیپی ها ریخته، می افتد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر سال ۱۹۷۱ رائول دوک و دکتر گونزو در حالِ رانندگیِ در کویرِ نوادا هستند؛ دوک تحت تاثیرِ مسکالین، از ازدحامِ خفاش های غول پیکر در بالای سرش شکایت، و مخدراتی که همراهش است را فهرست می کند. آنها مفت سوارِ جوانی را در مسیر سوار می کنند و درباره ی ماموریت شان به او می گویند: دوک با مجله ای برای پوشش دادنِ مسابقه ی موتورسواری "مینتِ چهارصد" در لاس وگاس قرار داد بسته است. آنها برای این سفر به قدر افراطی مخدر خریده و همچنین شورلت ایمپالایِ کروکی هم کرایه کرده اند. مفت سوار با دیدنِ حالات و رفتارهای آنها پا به فرار می گذارد و گونزو یک ورقِ کامل ال اس دی به دوک می دهد و به او می گوید شانسِ ضعیفی دارند که تا قبل از اثر کردنِ مواد، به مقصد برسند؛ تا آنها با تمام سرعت به سمتِ وگاس برانند؛ قبل از آنکه مفت سوار بتواند به پلیس چیزی بگوید. همان موقعه است که کم کم دردسرها یقه شان را می چسبد؛ دوک خراب و در کشاکشِ با اتفاقاتِ سفرش است، و آن را به طرزِ عجیب وغریب و بی باکانه ای در جلویِ پذیرشِ هتل نشان می دهد، که در هپروت متصدی را یک مارماهی رنگین و تمامِ مشتریانِ بار را مارمولک هایی میگسار می بیند.
روز بعد دوک به مسابقه می رسد و همراه با عکاسش لیسردا، زمینِ مسابقه را دنبال می کنند. دوک علقش را از دست می دهد و توهم می زند که آنها در میدان جنگ هستند؛ بنابراین لیسردا را اخراج می کند و به هتل بر می گردد. آنها پس از مصرفِ مقدار بیشتری مسکالین، و همچنین استنشاقِ اتر، به کازینوی سیرکوس سیرکوس لاس وگاس می روند اما طولی نمی کشد که به دلیلِ حس ترسی که به گونزو دست می دهد، از آنجا بیرون می آیند و به هتل بر می گردند و دوک، گونزو را به حالِ خودش رها می کند و می رود تا در قمارِ شش چرخِ بزرگ، شانش را امتحان می کند. وقتی که بر می گردد گونزو را می بیند که مانندِ سفینه ای در فضایِ ال اس دی، درحالی که اتاق را به کثافت کشانده، با لباس در وان نشسته است و تقلا می کند دستگاه پخش نوار را، برای اینکه بهتر صدای موزیک را بشنود همراهِ خودش داخل آب بکشد. او به دوک التماس می کند که وقتی نوار به اوجِ اهنگ خرگوش سفید رسید، دستگاه را درون آب پرت کند؛ دوک می پذیرد، اما بجای پرت کردن دستگاه، چند گریپ فرود به سمت کله ی او پرت می کند تا مجالی برای فرار و قفل کردن در و زندانی کردنِ او، پیدا کند. دوک سعی می کند تا خاطراتش از فرهنگِ هیپی ها را بنویسد و به یاد سان فرانسیسکو که ال اس ادی از آستین یکی از هیپی ها ریخته، می افتد.
wiki: ترس و نفرت در لاس وگاس