ترس داشتن

لغت نامه دهخدا

ترس داشتن. [ ت َ ت َ ] ( مص مرکب ) بیم داشتن. هراسناک بودن. وحشت داشتن :
ترس چاه و غم جان دارم و زین هر دو سبب
بخراسان سوی اخوان شدنم نگذارند.
خاقانی.
ندارم ز کس ترس در هیچ کار
مگر زآن کسی ، کو بود ترسکار.
نظامی.

فرهنگ فارسی

بیم داشتن هراسناک بودن وحشت داشتن

پیشنهاد کاربران

مو ریختن از کسی ؛ سخت از او ترس داشتن : شاگردان از این معلم مو می ریزند. ( یادداشت مؤلف ) .

بپرس