ترزفان

لغت نامه دهخدا

ترزفان. [ ت َزَ ] ( ص مرکب ) ترجمان ، یعنی شخصی که لغتی را از زبانی بزبان دیگر بیان کند. ( برهان ). ترجمان. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). ترزبان. ( ناظم الاطباء ). کسی که لغتی را به لغتی دیگر تقریر نماید برای فهمانیدن کسی ، و بعربی ترجمان ( ج ، تراجمه ) گویند و ترزبان نیز گویند و تحقیق آنست که ترجمان معرب ترزبان است و اصل عربی نیست. و بعد از آن از او اشتقاق کردند مترجم و ترجمه و سایر صیغ. ( از فرهنگ رشیدی ). همان ترجمان مرقوم. ( شرفنامه منیری ) :
ز لشکر یکی ترزفان برگزید
که گفتار ایشان بداند شنید.
فردوسی.
وصف تو آنست کز زبان تو گفتم
من بمیان راست ترزفان بیانم.
سوزنی.
رجوع به ترجمان شود. || ترزبان را نیز گویند و آن شخصی باشد که سخنهای تر و تازه نقل کند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). و رجوع به ترزبان شود. || ( اِ ) تاوان و جریمانه. || رشوه و پاره. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

= ترزبان

پیشنهاد کاربران

بپرس