ترحل. [ ت َ رَح ْ ح ُ ] ( ع مص ) کوچ کردن. ( متن اللغة ) ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). انتقال قوم از مکانی. ( ازاقرب الموارد ) ( از المنجد ). || سوار شدن ستور را. || پیش آمدن کسی را به ناپسند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): ترحل فلاناً؛ رکبه بمکروه. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) ( المنجد ).