ترجیح
/tarjih/
مترادف ترجیح: اولویت، برتری، تقدم، رجحان، مزیت
برابر پارسی: برتری، برتری دادن، به شماری، والایی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- ترجیح بلامرجح ؛ چیزی را برتری و فضیلت دادن که سزاوار نباشد. ( ناظم الاطباء ). مقدم داشتن شخصی یا چیزی یا حکمی را بر دیگری بدون هیچگونه رجحان و برتری.
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) فزون داشتن فزونی دادن برتری دادن مزیت دادن . ۲- ( اسم ) فزونی برتری . جمع : ترجیحات . یا ترجیح بلا مرجح.فزونی دادن نه در جای فزونی( بی آنکه مای. فزونی در کار باشد ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برتری.
مترادف ها
ترفیع، مزیت، برتری، تقدم، رجحان، ترجیح، اولویت، صلیقه
برتری، تشخیص، سر بلندی، امتیاز، تمیز، فرق، رجحان، ترجیح
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بهتر خواستن کسی
پیش داشت
( این دیدگاه میتواند واژِگان بیشتری را نیز پیشنهاد دهد )
به رَوَندِ زیر بنگرید:
1 - ریشه هندو اروپایی {اِشکِی/کِی} را داشتیم برابر {سوا کردن، جدا کردن، شکافتن}
2 - در اوستایی به ریختِ {اِشکا/کا} در آمد.
... [مشاهده متن کامل]
3 - سپس، با زایِشِ آوایی {و}، به {اِشکاو/کاو} و با زایِشِ آوایی {ب} به {اِشکاب/کاب} دگرگون شد.
4 - سپس، {اِشکاو/کاو} به دگرگونی آوایی {و/ف} به {شکاف/کاف} و سپس {شکافتن/کافتن} دگرگون شدند
5 - به همین گونه، {اِشکاب/کاب} نیز امروزه به ریختِ {شکابتن/کابتن} در آمدند.
نیاز است بدانید، {شکابتن/کابتن} امروز برابر {سوا کردن، جدا کردن} هستند که از این روی، میتوانیم از آنها برای واژه سازی برای {ترجیح} بهره ببریم.
میتوانیم این دو را به ریختِ {شِکابدن/کابیدن} نیز در آوریم.
برای نمونه:
او این کار را به آن کار ترجیح داد
درست تر:او این کار را به آن کار شِکابت/شِکابید
خودتان میدانید، برای واژگان دیگر همچون {ترجیح داده شده} میتوان گفت {شِکابته}. . . .
بِدرود!
به رَوَندِ زیر بنگرید:
1 - ریشه هندو اروپایی {اِشکِی/کِی} را داشتیم برابر {سوا کردن، جدا کردن، شکافتن}
2 - در اوستایی به ریختِ {اِشکا/کا} در آمد.
... [مشاهده متن کامل]
3 - سپس، با زایِشِ آوایی {و}، به {اِشکاو/کاو} و با زایِشِ آوایی {ب} به {اِشکاب/کاب} دگرگون شد.
4 - سپس، {اِشکاو/کاو} به دگرگونی آوایی {و/ف} به {شکاف/کاف} و سپس {شکافتن/کافتن} دگرگون شدند
5 - به همین گونه، {اِشکاب/کاب} نیز امروزه به ریختِ {شکابتن/کابتن} در آمدند.
نیاز است بدانید، {شکابتن/کابتن} امروز برابر {سوا کردن، جدا کردن} هستند که از این روی، میتوانیم از آنها برای واژه سازی برای {ترجیح} بهره ببریم.
میتوانیم این دو را به ریختِ {شِکابدن/کابیدن} نیز در آوریم.
برای نمونه:
او این کار را به آن کار ترجیح داد
درست تر:او این کار را به آن کار شِکابت/شِکابید
خودتان میدانید، برای واژگان دیگر همچون {ترجیح داده شده} میتوان گفت {شِکابته}. . . .
بِدرود!
پیشنهادِ واژه به جای " ترجیح، ترجیح دادن" : " پیش زیدن" با بُن کنونی " پیش زین"
بررسیِ تکواژهایِ " پیش زیدن/پیش زین" :
1 - پیش:
ما در زبانِ پارسی پیشوندِ " پیش" را داریم که عملگری برای نشان دادن " مقدم بودن" است؛
... [مشاهده متن کامل]
همچنین در زبانِ آلمانی کارواژه هایِ " vorziehen ، bevorzugen " که به مینه " ترجیح دادن" می باشند، از پیشوندهای " vor، bevor " بکارگرفته می شود که کارکردِ یکسانی با پیشوندِ " پیش" از زبانِ پارسی دارد.
2 - کارواژه " زیدن" با بُن کُنونی " زین":
من در زیرواژه هایِ " وزیر " و " زیدن" به این کارواژه و مینه هایِ آن که از ریشه اوستایی " کَی : kay" می باشد، پرداخته ام. تنها همین را در اینجا می گویم که ما در زبانِ پارسیِ کُنونی کارواژه " گُزیدن = گُ. زیدن" با بُن کُنونی " گُزین = گُ. زین" را داریم که دارایِ پیشوندِ " گُ " که عملگری برای " جداسازی" است، می باشد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پس رویهم رفته، کارواژه یِ " پیش زیدن" با بُن کُنونی " پیش زین" نشاندهنده یِ " انتخابِ مقدم" است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پس با بکارگیریِ کارواژه یِ " پیش زیدن" با بُن کُنونی " پیش زین" ما می توانیم واژگانی همچون " پیشزینِش ( پیش. زین. ِش ) ، پیشزینه ( =پیش. زین. ه ) ، پیشزیدار ( =پیش. زید. ار ) ، پیشزیده ( پیش. زید. ه ) و. . . " را بسازیم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته: فراموش نکنید که پیشوندِ " پیش" پیشوندِ جدایی پذیر است و از همین رو، ما می گوییم " پیش می زینیم، پیش بِزین و. . . ".
بررسیِ تکواژهایِ " پیش زیدن/پیش زین" :
1 - پیش:
ما در زبانِ پارسی پیشوندِ " پیش" را داریم که عملگری برای نشان دادن " مقدم بودن" است؛
... [مشاهده متن کامل]
همچنین در زبانِ آلمانی کارواژه هایِ " vorziehen ، bevorzugen " که به مینه " ترجیح دادن" می باشند، از پیشوندهای " vor، bevor " بکارگرفته می شود که کارکردِ یکسانی با پیشوندِ " پیش" از زبانِ پارسی دارد.
2 - کارواژه " زیدن" با بُن کُنونی " زین":
من در زیرواژه هایِ " وزیر " و " زیدن" به این کارواژه و مینه هایِ آن که از ریشه اوستایی " کَی : kay" می باشد، پرداخته ام. تنها همین را در اینجا می گویم که ما در زبانِ پارسیِ کُنونی کارواژه " گُزیدن = گُ. زیدن" با بُن کُنونی " گُزین = گُ. زین" را داریم که دارایِ پیشوندِ " گُ " که عملگری برای " جداسازی" است، می باشد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پس رویهم رفته، کارواژه یِ " پیش زیدن" با بُن کُنونی " پیش زین" نشاندهنده یِ " انتخابِ مقدم" است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پس با بکارگیریِ کارواژه یِ " پیش زیدن" با بُن کُنونی " پیش زین" ما می توانیم واژگانی همچون " پیشزینِش ( پیش. زین. ِش ) ، پیشزینه ( =پیش. زین. ه ) ، پیشزیدار ( =پیش. زید. ار ) ، پیشزیده ( پیش. زید. ه ) و. . . " را بسازیم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته: فراموش نکنید که پیشوندِ " پیش" پیشوندِ جدایی پذیر است و از همین رو، ما می گوییم " پیش می زینیم، پیش بِزین و. . . ".
( To select ) :با پرسونی و موشکافانه برگزیدن:هم سنگ پهلویش: ( wizidan ) ٬ ( wēxtan ) :
( wēxtan ) : ( 𐬬𐬉𐬑 ( To select ) :با پرسونی و موشکافانه برگزیدن:هم سنگ پهلویش: ( wizidan ) ٬ ( wēxtan ) :ویزیدن ٬ ویختن.
... [مشاهده متن کامل]
( wēxtan ) : ( 𐬬𐬉𐬑𐬙𐬀𐬥. ) :وِیختن٬ ویخت٬ ویخته٬ ویز٬ نام پوینده:ویختار٬ نام کنش:ویزیشن.
( wizidan ) : ( 𐬬𐬌𐬰𐬌𐬛𐬀𐬥. ) : ویزیدن٬ ویزید٬ ویزیده٬ ویزین٬ نام پوینده:ویزیدار٬ نام کنش:ویزنیشن.
( superior ) : ( Abar ) : ( 𐬀𐬠𐬀𐬭. ) : اَبَر.
واچ پیشنهادی برای ترجیح ( preference ) : اَبَرویز٬ اَبَرویزیشن.
گزینش: ( wizēn ) :ویزِین٬ ( wizin ) : ویزین٬ اندر اپاختر ( شمال ) ایران زمین هنگام برداشت برنج از واچ ویجین بهره جویی می شود که به چم جدا کردن موشکافانه ی برنج است.
( wēxtan ) : ( 𐬬𐬉𐬑 ( To select ) :با پرسونی و موشکافانه برگزیدن:هم سنگ پهلویش: ( wizidan ) ٬ ( wēxtan ) :ویزیدن ٬ ویختن.
... [مشاهده متن کامل]
( wēxtan ) : ( 𐬬𐬉𐬑𐬙𐬀𐬥. ) :وِیختن٬ ویخت٬ ویخته٬ ویز٬ نام پوینده:ویختار٬ نام کنش:ویزیشن.
( wizidan ) : ( 𐬬𐬌𐬰𐬌𐬛𐬀𐬥. ) : ویزیدن٬ ویزید٬ ویزیده٬ ویزین٬ نام پوینده:ویزیدار٬ نام کنش:ویزنیشن.
( superior ) : ( Abar ) : ( 𐬀𐬠𐬀𐬭. ) : اَبَر.
واچ پیشنهادی برای ترجیح ( preference ) : اَبَرویز٬ اَبَرویزیشن.
گزینش: ( wizēn ) :ویزِین٬ ( wizin ) : ویزین٬ اندر اپاختر ( شمال ) ایران زمین هنگام برداشت برنج از واچ ویجین بهره جویی می شود که به چم جدا کردن موشکافانه ی برنج است.
مصلحت دیدن. . .
به دیگران ترجیح دادن. . .
برتری ِ افکار
به دیگران ترجیح دادن. . .
برتری ِ افکار
ترجیح: کسی یا چیزی یا کاری را مهم تر، برتر یا بهتر دانستن.
( https://www. cnrtl. fr/definition )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ویژید ( پارتی )
سربر sarbar ( خراسانی )
سمروچ samruc ( سنسکریت ) .
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ویژید ( پارتی )
سربر sarbar ( خراسانی )
سمروچ samruc ( سنسکریت ) .
تَرجیح:
١. پسند، گزینش، برتری، برتریدهی، فزونیدهی؛ گرایشِ بیشتر، دلبستگیِ بیشتر، عشقِ بیشتر
١. پسند، گزینش، برتری، برتریدهی، فزونیدهی؛ گرایشِ بیشتر، دلبستگیِ بیشتر، عشقِ بیشتر
بچه ها ترجیح بهمترادف
برگزیدن و استفاده کردن و به کار گیری ، پسند کردن
پسند،
پسندیدن = ترجیح دادن
پسندیدن = ترجیح دادن
اگر واژه ایرانی نیست ( چون دست کم هفتاد درصد عربی ایرانی و مانده ، عبری و سریانی و . . . است ما واژه ای که براستی عربی باشد ، کم داریم ) برابر درستش "گرایش بیشتر " است ، مثلن ، من گرایش بیشترم دختر بلوند است
ترجیح دادن = بَرپسندیدن
ترجیح : باما
بَراَرجیدَن.
برتری دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)