ترجمه تاریخ یمینی

فرهنگ فارسی

ترجمه فارسی ((تاریخ یمینی ) ) است بقلم ابوشرف ناصح بن ظفرجرفادقانی و آن در آغاز قرن هفتم بنثر مصنوع فارسی نوشته شده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] تاریخ یمینی شامل وقایع تاریخی از اواخر سامانیان تا زمان سلطان محمود است و در این میان عتبی مصنّف کتاب،غزوات محمود غزنوی را در هند از قبیل غزوه بهاطیه، مولتان، بهیم نگرا، نارین، غور، ناردین، تانیشر و جز آن بشرح آورده و توان گفت که در این زمینه داد سخن را داده، و گویی قدم بقدم به دنبال سلطان رفته است. همچنین مصنّف ذکر تاریخ سلسله های دیگر این عهد را نیز فروگذار نکرده، و جز سلسله سامانیان، درباره امرای سیستان، خلف بن احمد و جانشینانش، آل زیار، سیمجوریان، خانیان، آل فریغون، غوریان، پادشاهان غرجستان، دیلمیان، خوارزمشاهیان و افغانیان نیز شرحی آورده، و از این رو کتاب حاضر یکی از مآخذ مهم و شایان توجه بشمار است.
جنبه ادبی کتاب نیز، بس مهمّ است. داستانهای دلکش و نغز، پندهای مؤثّر و عبارات بدیع و ابیات شیوا و دلپذیر سراسر کتاب را فرا گرفته است. داستان گرفتاری «شار» پادشاه غرجستان به دست سلطان محمود که خود خالی از لطف نیست نمونه ای از نثر فصیح و شیوا و پخته است (رک:ص 330 کتاب). چنان که سخن مرحوم ملک الشّعرای بهار روشن تر می شود، آنجا که می گوید: «من بعد از نثر ابوالمعالی و کلیله نثری از نثر جرفادقانی استوارتر و دلپذیرتر نیافته ام، نه از وطواط و بهاء الدّین چنین سخن شنیده، و نه از قاضی حمید الدّین و نور الدّین منشی چنین عبارات بدیع و بلند دیده ام، و آنجا که دست و قلم را آزاد ساخته و قصدش پرداختن معنی صرف است در کمال فصاحت و سلاست از عهده ادای مقصود بر آمده، و در آنجا که قلم را نگاه داشته است نیز به خوبی حقّ صنعت را ادا کرده است.»(سبک شناسی ج 2 ص 387-388)، مؤید همین مطلب است.
درباره مسائل گوناگون مذهبی و اجتماعی نیز اشاراتی در کتاب هست که از طرز تفکّر مردم در قرن چهارم و پنجم هجری و آداب و رسوم اجتماع آن روزگار حکایت می کند.
در بسیاری از کتب تاریخی که بعد از «عتبی»(از قرن پنجم به بعد) تألیف یافته، از این کتاب مطالبی نقل شده و ترجمه کتاب (کتاب حاضر) نیز که در آغاز قرن ششم انجام گرفته، در کتابهای تاریخی بعد، تأثیر کلّی داشته است، تا آنجا که در بعضی از تواریخ فارسی عین عبارات آن به چشم می خورد. امّا در خلال مطالب تاریخی اشارات فراوان ادبی نیز دارد(رک:ص 214).
و همچنین از اشارات علمی نیز بی بهره نیست چنانکه در ص 155 می گوید: «و این مسئله (عدم تحرّک خورشید) میان علماء اوایل در تنازع است، بعضی گفته اند:اوج شمس را حرکت نیست و آن را به براهین هندسی به اثبات رسانیده و بعضی در اثبات حرکت او به قیاس بر دیگر اوجات تمسّک جسته».
نکته دیگری که ذکر آن در اینجا لازم است این است که مؤلّف مانند بسیاری از گویندگان و نویسندگان معاصر سلطان محمود در مدح این پادشاه راه اغراق و غلوّ می پیماید و گویی او را مؤیّد من عند اللّه و مرد خدایی می داند، و از این رو کرامتهایی به او نسبت می دهد از قبیل«و سه روز پیاپی در پی ایشان (هندوان) می رفتند(لشکر سلطان محمود) و می کشتند و ساز و سلاح می ستدند و بعضی از فیلان ایشان به قهر به دست آوردند و بعضی به طوع با مرابط سلطان آمدند و ایشان را «خدای آورد» نام نهادند، و سلطان بر لطایف صنع باری تعالی و عواید کرم او شکر می گفت که فیلی که جز به استعمال حیل و تعاون اعوان و تجلّد مردان به دست نیاید، به لطف و الهام او از معابد اصنام مفارقت کند و روی به خدمت معاهد اسلام نهد»(ص 385).

پیشنهاد کاربران

بپرس