ترجعون

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تُرْجَعُونَ: برگردانده می شود
معنی لَا تُرْجَعُونَ: بازگردانده نمی شوید
ریشه کلمه:
رجع (۱۰۴ بار)

پیشنهاد کاربران

ثم الینا ترجعون ( آیه ۵۷ سوره عنکبوت ) ؛ بسوی ما بازگردانده میشوید؟ !
ما انسان ها ( منجمله بقیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی ) هرگز از خدای حقیقی و واقعی جدا و بریده نشده ایم طوریکه پس از چشیدن طعم یا مزه مرگ به او بازگردانده شویم، زیرا خدای حقیقی و واقعی هستی یا وجود، ماهیت و ذات مطلق، بیکران و بی نهایت است و لذا هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

احساس غربت، جدائی و بریدگی از یکطرف و آرزوی رجعت یا بازگشت دینداران پیرو ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) از طرفی دیگر به خدا، ریشه در افسانه باغچه بهشت و آدم و حوا دارد و نه در جائی دیگر.
هجرت ما انسان ها بهمراه تار و پود های کثیر یا فراوان و گوناگون زنده و غیر زنده در این واقعیت و طبیعت یا بطور کلی در بطن محتوای این کیهان یا جهان از حالت بهشت برین مبدئی آغاز گردیده با هدف بازگشت به همان حالت بهشت برین در معاد یعنی در پایان این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقعطی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) بر روی یک مسیر دایره ای شکل و نه با هدف حضور انسان در دادگاه عدل الاهی بر اساس حکمت های موسائی - تورائی؛ ایسائی - ایوانگلیئی ( انجیلی ) ؛ محمّدی - قرآنی ؛ وِدائی اُپانیشادی - هندوئی بودائی؛ زرتشتی - اوستائی و اعم و ذالک.
پله کان یا نرده بان آسمانی طوری آفریده نشده که ته آن روی زمین قرار گرفته بوده باشد و قد و قواره آن بطور راست و عمودی یا بصورت مارپیچی یا فنری شکل بسوی ابرها و آسمان کشیده شده باشد بلکه بصورت یک دایره آفریده شده و در این لحظه جاودانه حال فقط یکی از پله ها یا نرده های افقی آن موجود است. کلیه پله ها یا نرده های قبلی در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی پست تر یا پائینی کلا تجربه شده و پشت سر رها و محو گردیده اند و کلیه پله ها یا نرده های بعدی در مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی برتر یا بالائی هم در لحظه حال وجود ندارند بلکه از همین پله و نرده فعلی با جهش ها یا پرش های کلی کوانتمی آفریده خواهند شد، از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن، و نه از راه و نه به روشی دیگری از قبیل تناسخ و حلول یا گردش روان؛ قبض یا جدائی روح بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی یا خیالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ ؛ پریدن جان از قفس به اصطلاح تنگ خاکی و پرواز شتابان آن از جهان مادی و فانی بسوی جهان معنوی و باقی و یا مهاجرت روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت افلاطونی.
تقسیم افراد انسانی در جوامع مختلف بشری به دو بخش وسیع یا به دو جبهه یا جناح بزرگ؛ یکی موئمنین، ثواب کاران و راست گویان و دیگری کفار، گناهکاران و دروغگویان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی صورت نگرفته بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ.
بهشت و جهنم در لحظه جاودانه حال در همین جا موجود هستند ( صلح و جنگ؛ فقر و ثروت ؛ سلامتی و بیماری؛ شکست خوردگی و پیروزی؛ . . . . . . . ) و پس از مرگ بهشت و جهنم وجود نخواهند داشت بلکه فقط بهشت برین یعنی برترین درجه تکاملی بهشت در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی در قالب رویا های حقیقی و روشن و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی و آنهم نه تا وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت بر اساس تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی در قالب سه کلمه به شکل《دنیا - برزخ - آخرت 》که یک راه بسیار کوتاه و میان بُر بیش نبوده و نمی باشد بلکه تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره ( حدود نُه ماه بعد ) در این دنیا و بهمراه این دنیا در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل و الا آخر تا رجعت یا بازگشتن به همان نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی، مبدئی یا اولیه در معاد علمی یعنی پس از وقوع آخرین مهبانگ و نه از طریق رستاخیز یا بر انگیخته شدن اموات یا مردگان از قبر از دیدگاه دینی.
این هجرت یا سفر کلی بین دو بهشت برین متوالی ( در محتوای هرکدام از گیتی ها، کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلق یکسان و برابر ) به خدای حقیقی و واقعی تعلق دارد ( و نه به جوهر ملاصدرا ) به عنوان کل های بیشمار کیهانی یا جهانی بهمراه کلیه مخلوقات به عنوان اجزای لاینفک و جدائی ناپذیر خود وی .
من به خدای دینی ( با نام هائی از قبیل یَهوَه تحت عنوان آقا یا سرور دنیای قوم یهود ؛ الله ملقب به نور سماوات و الارض اقوام مسلمان ؛ آبَّا به شکل آبابا و یا پدر آسمانی ایسای مسیحیان ملقب به آقا یا سرور ؛ اهورامزدای زرتشتیان ؛ برهمن و برهمان هندوان و بودائیان و . . . . ) اعتقاد و ایمان و امید ندارم بلکه به خدای علمی.
این گیتی یا کیهان و یا این جهان چه باشد با این همه وسعت و گستردگی و فراخی از دید محدود ما انسان ها در بین جهان های موازی و بیشمار/
جز قطره ی ناچیزی جاودانه گرفتار در بند و کمند و پیچ و خم زلف و عشق تو ای یار ای پروردگار یا در بطن وجود و ماهیت و ذات مطلق و بیکران و بی نهایت تو ای آفریدگار/؟
به خوبی دانم که تو نیافریده ای مارا بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا لیعبدون/ بلکه تا کنی مارا راست و درست و حسابی وانهم نه به سان ماریا مادر ایسا یا مریم عذرا و باک راه/ الا یعنی بلکه یا مگر به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مارا/ تا سهیم گردانی و بهره مند نمائی از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خویش مارا/
لذا شیخیا بیا گر خود نمی خواهی نخواه ! اما دست کم بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دینوی در همین جا و حال درین زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حال و آیندگانت باد این شاه الله کلیه ی سعادت های برزخی و اخروی در لازمان و لامکان/

همیشه زود پاسخ