ترجز. [ ت َ رَج ْ ج ُ ] ( ع مص ) آواز کردن تندر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پشت هم غریدن رعد. ( از اقرب الموارد ). پی درپی شنیده شدن صدای رعد. ( از المنجد ). || جنبیدن ابر به آهستگی و درنگ جهت کثرت آب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || حُدی ̍ کردن حادی به رجز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برخواندن شعری از بحر رجز. ( المنجد ).