ترتیبی

/tartibi/

معنی انگلیسی:
ordinal, serial, systematic

لغت نامه دهخدا

ترتیبی. [ ت َ ] ( ص نسبی ) مرتب و منظم و باترتیب. || ابتدایی. ( ناظم الاطباء ).
- اعداد ترتیبی ؛ اعدادی که مرتبه را بیان کنند چون نخستین ، دوم ، سوم ، چهارم و جز اینها.
- غسل ترتیبی ؛ مقابل غسل ارتماسی. غسلی که نخست سر و گردن و آنگاه جانب راست و سپس جانب چپ را بدان دستور که در شرع آمده است شویند.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به ترتیب . یا غسل ترتیبی . غسلی است که بانیت و قصد قربت پروردگار نخست سرا پای بدن را به آب بشویند و سپس جانب راست بدن را از شان. راست تا پایین در معرض آب قرار دهند و آنگاه جانب چپ بدن را از شان. چپ بپایینمقابل غسل ارتماسی.

مترادف ها

sequential (صفت)
متوالی، دائمی، پی در پی، ترتیبی، پی رفتی

ordinal (صفت)
وصفی، ترتیبی

serial (صفت)
نوبتی، ردهای، پیاپی، دوری، جزء به جزء، ترتیبی، سریال، ردیفی

فارسی به عربی

عدد ترتیبی

پیشنهاد کاربران

بپرس