تربیز. [ ت َ ] ( ع مص ) پر کردن مشک را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) : و تبریزی شاعر در مقام تبریز هنر تربیز ساغری نتواند نمود. ( دره نادره چ شهیدی ص 70 ). و از کف بلور مانند سقاة لعلی شفاه تبریزی تبریز ساغر یاقوت فام و تربیز معنی خون آشامی نموده.( دره نادره چ شهیدی ص 657 ). و رجوع به تربیس شود.