گر تقویت کنی ز ملک بگذرد بشر
ور تربیت کنی به ثریا رسد ثری.
سعدی.
|| آموختن و درس و سَبَق دادن. ادب آموختن. ( ناظم الاطباء ) : این فرزند را چنان تربیت کن که یکی از فرزندان خویش را. ( گلستان ).وآدمی را که تربیت نکنند
تا بصدسالگی خری باشد.
سعدی.
نفس را عقل تربیت می کردکز طبیعت عنان بگردانی.
سعدی.
رجوع به تعلیم شود. || به منصب رسانیدن. ( ناظم الاطباء ). برآوردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). برکشیدن و به ترقی و کمال رسانیدن. تفقد و بزرگداشت و برتری دادن : مرا حق از پی مدح تو در وجود آورد
تو نیز تربیتی کن که دارم استحقاق.
خاقانی.
|| سرشتن. ( ناظم الاطباء ). بهمه معانی رجوع به تربیت شود.