تربص. [ ت َ رَب ْ ب ُ ] ( ع مص ) چشم داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ). چشم داشتن و انتظار چیزی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). انتظار. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) : للذین یؤلون من نسائهم تربص اربعة اشهر... ( قرآن 2 / 226 ). قل کل متربص ٌ فتربصوا فَسَتعلمون مَن اصحاب ُ الصراط السَّوی و من اهتدی. ( قرآن 20 135/ ). || درنگ کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). توقف کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). درنگ کردن در مکانی. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || بند کردن غله به انتظار گرانی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). غله نگاه داشتن برای فروختن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نگه داشتن متاع برای گرانی. || بازایستادن در کاری. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).
صبرکردن ونگران پیش آمدن، چشمداشت۱- ( مصدر ) چشم داشتن انتظار کشیدن . ۲- ( اسم ) انتظار چشمداشت . جمع : تربصات .