تربزه

لغت نامه دهخدا

تربزه. [ ت ُ ب ُ زَ / زِ ] ( اِ ) تربز. هندوانه. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ رشیدی ).میوه شیرین مبردی که بقدر خربزه و نام دیگر تکلمیش هندوانه است. این لفظ در سنسکریت ترمبوجم است. در هندوستان این میوه را تَربوز گویند. ( فرهنگ نظام ).
- امثال :
تربزه خور را به جالیز چه کار ، نظیر: به خوان کسان کدخدایی مکن. ( امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 543 ).
|| بادرنگ. || خیار. || ترب. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). تربز. تربیز. ( فرهنگ نظام ) :
آنچه نبینید نمودن که چه
تربزه بی مزه بودن که چه ؟
ضیاء بخشی ( از انجمن آرا ).
رجوع به ترب و تربز و تربیزه شود.

پیشنهاد کاربران

خربزه به هیچ وجه وام واژه ترکی در فارسی نیست و به راحتی با مقایسه با همانند هایش می توان این را فهمید
در زبان فارسی بزه به معنی خیار است
و بر همین پایه با گرفتن چند پیشوند نام چند میوه دیگر را از آن مشتق گرفته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

برای نمونه
در زبان فارسی می گوییم خربزه که خر پیشوند بزرگ ساز و اغراق است ( خرگوش و خرچنگ و خرمگس و خرخون و. . . ! )
و بزه یعنی خیار
خربزه=خیار بزرگ
تربزه=خیار خیس، در گویش تاجیک و دری و بسیاری از جاهای ایران خودمان حتی به هندوانه که یعنی میوه منسوب به هند، تربزه می گویند.
کمبزه=نوعی گیاه بته ای هم خانواده و هم مزه خیار اما کمی گرد تر و تپلی تر، خیار کوچک، خیار کال
بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد هم به همین اشاره دارد
کمبزه میوه جالبیه اگه نخوردید حتما بخورید!
پس این واژه قطعا فارسی هست
هم چون از دو بخش ساخته شده که هردو معنی دارند در فارسی
هم چندین میوه همچون آن در فارسی نام های مشابهی بهره می برند.

به ضم ت و کسر ر. تربچه به گویش کازرونی ( ع. ش )

بپرس