تراکل

لغت نامه دهخدا

تراکل. [ ت َ ک ُ ] ( ع مص ) پای بیکدیگر زدن. ( زوزنی ).جنگ لگد کردن با یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پای بیکدیگر زدن قوم : تراکل القوم ؛ رکل بعضهم بعضاً بالارجل. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ).

تراکل. [ ت ِ ک ِ ] ( اِ ) دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: قوش ، از نوع پرندگان بسیار بزرگ. و تراکل و عارم ، ماده ارکک طوغان ، نوعی از باز. ( از دزی ج 1 ص 143 ).

فرهنگ فارسی

دزی در ذیل قوامیس عرب آرد : قوش از نوع پرندگان بسیار بزرگ .

پیشنهاد کاربران

بپرس