تراکب. [ ت َ ک ُ ] ( ع مص ) بر هم نشستن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تراکم. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). مطاوعه راکب و راکبه فتراکب. ( اقرب الموارد ). || استوار گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).