تراوش

/tarAvoS/

مترادف تراوش: تراب، ترشح، سرایت، نشت، نشر، تراویدن، حاصل، نتیجه

معنی انگلیسی:
oozing, exudation, leakage, seepage, osmosis, dribble, drip, infiltration, leak, ooze, percolation, permeation, transfusion

لغت نامه دهخدا

تراوش. [ ت َ وِ ] ( اِمص ) تراویدن. ( ناظم الاطباء ). چکیدن. با لفظ کردن مستعمل. ( آنندراج ). || ترشح و تقطیر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تراوش کردن و تراوش نمودن شود.

فرهنگ فارسی

تراویدن
( اسم ) عمل تراویدن .

فرهنگ معین

(تَ وُ ) (اِمص . ) ترشح ، چکه .

فرهنگ عمید

= تراویدن

فرهنگستان زبان و ادب

{permeation} [شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی شیمی] عبور مولکول ها یا اتم ها یا یون ها از محیط متخلخل یا تراوا

واژه نامه بختیاریکا

تِلَوِه

دانشنامه آزاد فارسی

جدول کلمات

نشت

مترادف ها

permeation (اسم)
نفوذ، سرایت، تراوش، نشت، نشد

leak (اسم)
ریزش، سوراخ، ترشح، چکه، تراوش، نشت

leakage (اسم)
ریزش، کسری، کمبود، کسر، ترشح، چکه، تراوش، نشت، فاش شدگی

secretion (اسم)
ترشح، دفع، تراوش، اختفا، پنهان سازی

gush (اسم)
ریزش، جریان، جوش، تراوش

exudation (اسم)
برون نشست، تراوش

transudation (اسم)
عرق، نفوذ، ترشح، تراوش، رسوخ، فرانشت

فارسی به عربی

افراز , تسرب , دفق

پیشنهاد کاربران

ترشح
نشت
پیشوند ترا به معنی جابجایی هست مانند تراکنش به معنی عمل جابجایی
خطور
ترواش ترواش در گویش کرمانی یعنی پاره پاره کردن به طوری که جای سالمی باقی نماند
به دعا و صلوات اونم تو این دور و زمون
دلو بستم به نگات اونم تو این دور و زمون
یکی گُف :اِشکِمِته تِرواشِ ترواش میکنم
گفتم: ارواح کُلات اونم تو این دور و زمون
محمود کاربخش راوری
خروج پلاسما و اب از کلافک به کپسول بومن به جز پروتئین ها
تراوش کلیه های بدن . تراوش یعنی خروج اب و پلاسما ( خوناب ) به جز پروتئین از کلافک به درون کپسول بومن است در نتیجه فشار خون از کلافک خارج شده و به کپسول بومن وارد می شود. پروتئین ها در بیشتر اوقات نمی توانند
...
[مشاهده متن کامل]
از بافت پوششی منفذ دار مویرگ های نفرون ها خارج شوند البته اگر پروتئین ها عبور هم کنند توسط غشای پایه مویرگ های کلافک که پنج برابر ضخیم تر از غشای پایه مویرگ های منفذدار قسمت های دیگر بدن است از خروج پروتئین ها جلوگیری می کند. 🍁

نشت، ترشح، تراب، سرایت، نشر، تراویدن، حاصل، نتیجه

بپرس