تراندن

مترادف ها

roll (فعل)
گرد کردن، پیچیدن، گشتن، غلتیدن، غلت خوردن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن، غلتک زدن، بدوران انداختن، تراندن، تر دادن، تلاطم داشتن

trundle (فعل)
گشتن، سنگین حرکت کردن، چرخیدن، غلتاندن، تراندن، غل خوردن

فارسی به عربی

لفة

پیشنهاد کاربران

بپرس