تراش کردن


معنی انگلیسی:
to prune, to trim, to grind

لغت نامه دهخدا

تراش کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عبارت از آن است که مانند چیزی که خواسته باشند بسازند و آن چیز که ساخته شود، بعینه مانند منقول عنه گردد. ( آنندراج ). || تراش کردن درخت ؛ بریدن شاخه های زاید آن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || تراشیدن ریش. ( ایضاً ). || تراشیدن. برداشتن از روی چیزی با آلتی بُرنده. ( ایضاً ) :
بقوت تو من از جمله بنی آدم
تراش کردم چیزی چو کفشگر ز ادیم.
سوزنی.

فرهنگ فارسی

عبارت از آن است که مانند چیزی که خواسته باشند بسازند و آن چیز که ساخته شود بعینه مانند منقول عنه گردد یا تراش کردن درخت بریدن شاخه های زاید آن یا تراشیدن ریش یا تراشیدن برداشتن از روی چیزی با آلتی برنده .

پیشنهاد کاربران

بپرس